به نام حضرت دوست
گفته بودي عشق را در سينه رسوا مي كني
در دل آرام عاشق شور و بلوا مي كني
خميه ات را در ميان سينه بر پا مي كني
باغ خسرو را به انگشتي چو صحرا مي كني
مي نويسي زهرا و امضاي حيدر مي كني
زهر غم را در دهانم مثل حلوا مي كني
من نمي دانم چرا اين پا و آن پا مي كني
سلام بزرگوار ....
بسيار استفاده بردم....
مويد و مهدوي باشيد...
در پناه حضرت دوست ....