: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
راز پرستو
و پرستو که دلش نازک بود
با دو بال سپید و رها
دردهای درون را به سینه فشرد
رازهای سینه را چو برون نهاد
قلب کوچک او شعله شد بگداخت
و در آن گداختن بود که شنید
سری آسمان به او در میان بگذاشت
بال ها را گشود و تنها رفت
عطر و رنگش هنوز در آسمان
رنگ آبیش هنوز دیدنی است
در میان بی کران زمان
چون برفت و اوج بگرفت او
بانگ عشق بلند سر داد
من و آسمان یکی هستیم
داد از این زمانه و بیداد
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.
یا حسین ع
گل سرشتم، فرش راه حسین ع
جانم عشقم، همه برای حسین ع
قلب و روحم، ضریح پاک حسین ع
هر دو دستم، فدای جان حسین ع
جام هستی تربت ناب حسین ع
عشق و مستی غربت یاد حسین ع
اشک چشمم همه به پای حسین ع
وقف شد زندگیم، به نام حسین ع
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.
گوش کن
سکوت اختیار مکن
خوب گوش کن
باز هم می گویم ، سالهاست صدای سکوت شب، در سرسرای وجودم پرسه می زند
و این بار صدای گام های مهیبش وجودم را می لرزاند
وچه زیباست اگرپرمعنا ترین لحظاتم منطبق باشند به روی هم
و چه زیباست اگر در کنا رطلا یی دریای بیکران مرگ، آرام وآرام باشم و احساسات آبیم
را بنشانم کنار هم
گریه نکن
احساس کن وبه دستهای پر هیبت او نگاه کن
گریه نکن
و این بار باید که تسلیم شوی
برای دیدن معبود باید که تسخیر شوی
آهسته و آهسته جان را تقدیمش نما
در راه آسمانی شدن ، در راه تحسینش نما
صدا کن
به طلوع ستاره ها ، به صفای دلت ، به امید خدا رها کن
صدا کن
و چو رفتی ، من شکسته پر خونین دل تنها ، در این غمهای نا پیدا
به زیبایی به یاد بودنت در راه منزلها
فشاندم قطره ی اشکی به یاد آن دل تنها
و در آخر همه عشق و امیدم حس و شعری را
به هم پیوسته و درهم، در این ماتم سرای غم
به یاد بانوی تنهاترین در ماجرای عشق هم
بی دلترین، من سرودم گر ببخشاید به من
باشد گشاید خاطرم پرآه ، آهم را ز اشک پر سازد که این دل بشکند یک سر، بریزد سفت
گردد وانگهی راحت دهم جان را به زیبایی، روم بر عرش سبحانی
که با زیبا ترین ناله ها و عشق ها و بندگی ها سر به سجده در کنارش تا ابد
منزل بگیرم.
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.
توهستی تو،ای تو نور دلم، هستی قلبم، عشق و معبودم
توهستی تو، علت هستم ،عاشق ومستم ،شرط وجودم
شبانگاهان، با آه و با ناله، من تو را خواهم ای خدای دل
تو معشوق و راز من هستی ،ای نماز من ،بی نیازی دل
به نام تو ،من به یاد تو ،لحظه های من می شود در هم
فدای تو ای شفای من ،با حضور تو ، می زنم هر دم
همی خواهم معرفت از حق ،یاریم فرما، ای شه والا
خدای من، ای خدای عشق، یاریم فرما، مهربان مولا
بیا آقا، بی وفایم من، خود همی دانم، بر وجودم شرم
ولی تا تو صاحب فضلی، ای کریم حق ،من ندارم غم
الا هست و نیست ما هستی، انتظار تا کی، خسته ایم آقا
همه درها بسته بر رویم جز امید تو ،پس بیا آقا
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.