مثل کودکی هایت - عـشـق تــو در جـــان من غــوغــا کـنـد

مثل کودکی هایت

چهارشنبه 88 اسفند 26 ساعت 9:40 صبح

مثل کودکی هایت

بخند از ته دل مثل کودکی هایت
بدون بهانه بخند مثل کودکی هایت


نگاه کن دنیا چه پاک و ساده به تو
مدام می خندد مثل کودکی هایت


دلت پر از غم است و دو دیده ات لبریز
ولی بخند بازهم مثل کودکی هایت

دو روز ِ تلخی و زجر را تحمل کن
دوباره شاد شو بخند مثل کودکی هایت

تمام می شود این روزهای پر غوغا
رها شو ، رها و بخند مثل کودکی هایت

نگاه های معصوم و خنده های بلند
تو باز دوباره بخند مثل کودکی هایت

 


 
 یا ذالحمد والثناء

گاهی وقتها دلم برای کودکی هایم تنگ می شود. برای آن روزهای بی دغدغه. آن روزهای پر از نشاط و خنده و آرامش.
برای آن قهقهه های کودکانه نشاط آور . برای آن روزهای شاد شاد... آن روزهایی که زمین و زمان با من مهربان بود..آن روزهای پر از آرامش بچگی...
واقعیت این است که اگر هم بخواهی با همان معصومیت و آرامش و نشاط زندگی کنی باز گذر زمان چنان است که تو را مجبور به پذیرفتن این واقعیت می کند که بزرگ شده ای و زمانه با تو سر مدارای دوران کودکی هایت را ندارد. بعضی وقتها روزگار آنقدر بیرحمانه با تو برخورد می کند که به تو می فهماند که بزرگ شده ای و پا به عرصه پر از رنج آدم بزرگها گذاشته ای و  زمانه هم با تو دیگر مهربان نخواهد بود و تو ... ناچاری که این واقعیت را قبول کنی.
حرف برای گفتن بسیار است و نگفتن آن بهتر.
و من همچنان منتظر پایان یافتن این ضربه های محکم و بیرحمانه زمانه ام ؛ اگرچه سخت است و سخت تر هم در حال گذر است.
و هو اقرب الیه منکم من حبل الورید..

و هو تنها شعله گرم کننده برای یخ نزدن...و هو ...و ه و ....


نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.

نظرات ديگران [ نظر]



انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس