: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: آرشيو يادداشت ها :
گوش کن
سکوت اختیار مکن
خوب گوش کن
باز هم می گویم ، سالهاست صدای سکوت شب، در سرسرای وجودم پرسه می زند
و این بار صدای گام های مهیبش وجودم را می لرزاند
وچه زیباست اگرپرمعنا ترین لحظاتم منطبق باشند به روی هم
و چه زیباست اگر در کنا رطلا یی دریای بیکران مرگ، آرام وآرام باشم و احساسات آبیم
را بنشانم کنار هم
گریه نکن
احساس کن وبه دستهای پر هیبت او نگاه کن
گریه نکن
و این بار باید که تسلیم شوی
برای دیدن معبود باید که تسخیر شوی
آهسته و آهسته جان را تقدیمش نما
در راه آسمانی شدن ، در راه تحسینش نما
صدا کن
به طلوع ستاره ها ، به صفای دلت ، به امید خدا رها کن
صدا کن
و چو رفتی ، من شکسته پر خونین دل تنها ، در این غمهای نا پیدا
به زیبایی به یاد بودنت در راه منزلها
فشاندم قطره ی اشکی به یاد آن دل تنها
و در آخر همه عشق و امیدم حس و شعری را
به هم پیوسته و درهم، در این ماتم سرای غم
به یاد بانوی تنهاترین در ماجرای عشق هم
بی دلترین، من سرودم گر ببخشاید به من
باشد گشاید خاطرم پرآه ، آهم را ز اشک پر سازد که این دل بشکند یک سر، بریزد سفت
گردد وانگهی راحت دهم جان را به زیبایی، روم بر عرش سبحانی
که با زیبا ترین ناله ها و عشق ها و بندگی ها سر به سجده در کنارش تا ابد
منزل بگیرم.
نوشته شده توسط : شاعر: فاطمه ر.